خانواده مهدوي
خانواده کوچکترين نهاد اجتماعي است که نقش بالنده و اساسي در تکوين جامعه دارد. خانواده زمينه ساختارهاي هويتي و عاطفي جامعه فردا را مهيا مينمايد. و با التزام عملي به اصول اعتقادي خويش زمينهساز جامعه کلان فردا است که بايد روابط اجتماعي، عاطفي، سياسي ـ فرهنگي آن در جهت ارزشهاي بايسته نظام گيرد.
هر خانواده در صورتيکه بخواهد از اهداف کوچک عبور کند و خود را با اهداف بلند و آرمانهاي زيبا و ارزشمند شکل داده و همراه سازد بايد از اصول و چارچوبي تبعيت نمايد، که بتواند در تک تک اعضاء خود ثبات و ايستادگي در مقابل مشکلات را ايجاد نمايد.جامعه امروز جهاني، جامعهاي باز است. جامعه باز جامعهاي است که عوامل تأثيرگذار به نظام اجتماعي مخصوصا خانواده به شدت گسترده ومتفاوت است. رسانهها، مدارس، افراد جامعه و باورهاي اجتماعي مردم هر يک حامل پيامي براي خانواده هستند که برخي قصد دارند نظام و ساختار اين نهاد ارزشي را يا مخدوش نمايند و يا در حرکت رو به رشد آن کاستي و کندي ايجاد نمايند. شرايط امروز مثل جوامع بسته و محدود ديروز جهان نيست.
در چنين شرايطي بايد اولاً خانواده اهداف بلند خويش را پيگيري نمايد و ثانياً مقاومتي را در اعضاء بوجود آورد تا آنها در مقابل عوامل تأثيرگذار منفي از خود نشان دهند و نه تنها مقاومت که قصد دگرگوني و تأثيرگذاري مثبت در جامعه را در نهاد اعضاي خود به وجود آورد.
اگر دو خصوصيت فوق از وظايف اصلي خانواده فرض شود بايد در اين نوشتار به چند مسأله توجه نماييم که عبارتند از:
1. اصول حاکم به نظام خانواده
2. اهداف بلند و کوتاه مدت خانواده
3. رويکرد حاکم که نقش اساسي و بالنده در رشد خانواده دارد.
1. در قسمت اول بايد ديد که يک خانواده مسلمان اگر بخواهد در جريان رشد و تربيت خويش يک اقدام اساسي انجام دهد چه اصولي را بايد مدنظر قرار دهد؟ آيا فقط بايد ملتزم به تامين نيازهاي مادي اعضاي خود باشد. و يا ميتواند و حتي بايد نيازهاي افراد را توسعه دهد تا آنها مطالبات جديدي داشته باشند و نيازهاي جديدي را اعلام نمايند. بديهي است هر اقدامي در ارتباط با موضوع فوق به ناچار با محدوديتها همراه است ـ چراکه خانواده امروز اگر قلمرو زندگي خويش را از تولد تا مرگ بداند نميتواند به نيازهاي عالي و جاودانه بينديشد که به ناچار بايد نيازهاي خود را تا درجه مرگ نظام دهد زيرا اعتقادي به جهان پس از مرگ و در يک کلمه اعتقادي به ادامه زندگي خويش تا بينهايت ندارد.
اما اگر خانواده ديدگاه خويش را نظام داده و ارتقاء دهد و نگاه خويش را به قلمرو زندگي توسعه دهد، نه تنها دنيا بخشي از يک زندگي گسترده است، که زمينهساز زندگي جاودان آينده است. در اين شرايط وضعيت دگرگون شده و اصول حاکم بر اين زندگي نيز تغيير ميکند، اصول مربوطه بايد از يک غناي ويژه و زيربناي اساسي برخوردار باشد که پويايي و بالندگي آن جدي باشد؛ اصول بايد قدرت التزام بخشي را در اعضاي خانواده ايجاد نمايد و اين ممکن نيست مگر اينکه اين اصول از يک آرمان بلند تبعيت نمايد. حال بايد ديد آن آرمان بلند که ميتواند نه تنها به اصول که به اهداف و رويکرد حاکم بر رفتار خانواده شکل دهد چيست و اين مسأله به يک مقدمه کوتاه نياز دارد.
الف. انسان موجودي است قانونمند ـ هدفدار ـ مرتبط و هماهنگ با نظام هستي. خداوند انسان را طوري آفريده که نه تنها بارهاي سنگين امروز که مسائل و مسئوليتهاي سنگين فردا و فرداها را ميتواند حمل نمايد چراکه او ادامه دارد و مرگ ـ با تعريفي که ما از آن داريم به معناي نيستي ـ در او راه ندارد.
2. نظام آفرينش نيز از اين هويت برخوردار است. نظامي است هدفدار ـ قانونمند ـ مرتبط و نظاممند که حرکتي فعال رو به سوي بينهايت را طي مينمايد.
آن انسان با آن ويژگي خاص و اين هستي با اين صفات با يکديگر هماهنگ هستند و وقتي انسان روي آرامش را ميبيند که اين هماهنگي بيشتر عيني شود.
امام زمان عليه السلام ماموريت دارد از اين هماهنگي پاسداري نمايد تا انسان در مسير عبوديت خويش بتواند قرب الهي را بهتر و دقيقتر و در کوتاهترين مدت احساس نمايد.
امام وظيفه دارد انسان را در هر موقعيت و در هر زمان راهبر باشد تا او را به آرامش که گمشده تاريخي اوست، برساند.
اصلاح خانواده و ارتقاء آن وظيفه اصلي تک¬تک اعضإ به ويژه سرپرست خانواده است که بايد با اطاعت از امام معصوم عليه السلام هويت يابد.
پدري که از قوانين حاکم بر انسان و هستي آگاهي داشته باشد عوامل تأثيرگذار در شخصيت خويش را کنترل نمايد و به آزادي رسيده باشد؛ ميتواند خانواده عالي و ارزشمندي را راهبري کند. اولين اصلي که بايد در خانواده مطرح و اعضا از آن تبعيت نمايند تعريف خانواده است.
در شماره بعد ادامه اين بحث را دنبال خواهيم کرد ، و اصول ديگر حاکم بر نظام خانواده مهدوي را بيان خواهيم نمود .