بانوی عطش
زینب کبری (س) را بانوی بردباری نام نهاده اند و چه زیبنده است عنوان ام المصائب برای او. این ایام ما را بر آن داشت تا این مجال را به نام آن حضرت متبرک سازیم و وصف حالشان را در آیینه ی شعر حسی یکی از نام آوران شعر زن بازتابانیم؛سارا حیدری بانویی از خطه سمنان و برگزیده ی آن استان در یکی از ادوار جشنواره بین المللی شعر فجر.
بانوی عطش! عشق تو را شعله کشیده ست |
|
آن گونه که داغ از جگرت سرخ چکیده ست |
|
تو بغض گلوگیر علی در دل چاهی |
|
یک شاخه از آن یاس سپیدی که خمیده ست |
|
ایوب ترین صبری و یعقوب ترین درد |
|
یک لحظه غمت سینه ی یک عمر دریده ست |
|
یا دست غریب تو به پهلوی کبود است |
|
یا داغ لبان تو به رگ های بریده ست |
|
غیر از تو به طشتی سر خورشیدترین را |
|
غیر از تو به طشتی جگر پاره که دیده ست |
|
ای وای از آن دم که دل دربه درت آه |
|
بین سر و تن خسته و تب دار دویده ست |
|
بانو! چه به روزِ شب و روز آمده وقتی |
|
دستی و سری از مه و خورشید بریده ست |
|
خورشید که سر می زده از شانه ات ای کوه |
|
امروز چرا بر سر زانوت دمیده ست؟! |
بخش ادبیات تبیان